بی تعصب دمی با ما باش

در ای وبلاگ از نظرات اهل سنت سخن به میان می آید

بی تعصب دمی با ما باش

در ای وبلاگ از نظرات اهل سنت سخن به میان می آید

اخلاق رسول الله (ص) در منزل و میان مردم

رسول خدا صلی الله علیه وسلم در منزل خویش فردی از افراد بشر بودند، آنگونه که حضرت عایشه رضی الله عنها می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه وسلم وقتی به منزل تشریف می آوردند: فردی از افراد بشر بودند. خودشان لباسشان را تمییز کرده، گوسفندان را می دوشیدند، و شخصا کارهای فردی خود را انجام می دادند.
و همچنین حضرت عایشه رضی الله عنها می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه وسلم لباسشان را پینه می زدند و کفش های مبارک را تمییز می کردند.
و همچنین وقتی از حضرت عایشه رضی الله عنها پرسیده شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم وقتی به منزل تشریف می آورد چه اعمالی انجام می دهد ایشان فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه وسلم در منزل در صدد بر آورده کردن حاجات خانواده خود بودند، و هنگامی که وقت نماز فرا می رسید به سوی نماز می شتافتند.
در روایتی دیگر نیزآمده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم وقتی در منزل تشریف داشتند کفش های مبارک را تمیز می کردند، و لباس خویش را می دوختند، آنگونه که هر انسانی در خانه خویش مشغول است.
حضرت عایشه رضی الله عنها می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه وسلم در منزل خوش اخلاق ترین و مکرم ترین فرد بودند؛ و در منزل بسیار خنده رو بوده و همیشه بر لبان مبارک خویش تبسم داشتند.
حضرت انس رضی الله عنه می فرمایند: من هیچ کس را مهربانتر از رسول خدا صلی الله علیه وسلم نسبت به اهل و عیال ندیدم.
حضرت عایشه رضی الله عنها نیز در مورد برتری اخلاق رسول خدا صلی الله علیه وسلم با خانواده می فرمایند: ایشان می فرمودند: بهترین شما کسی است که با خانواده خویش خوب باشد و من بهترین شما نسبت به خانواده خویش هستم.
حضرت ابوهریره رضی الله عنه می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه وسلم هرگز از غذا ایراد نمی گرفتند؛ اگر اشتهای غذا داشتند میل می فرمودند و اگر آن غذا را نمی پسندیدند آن را می گذاشتند.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم در میان مردمعبادت و زهد رسول خدا صلی الله علیه وسلم و مشغول بودنشان به ذات باری تعالی و مناجاتهای ایشان هرگز مانع خوش رویی و خوش خلقی ایشان با مردم و جویا شدن احوالشان و دلجویی آنها نمی شد؛ این ویژگی ای بود که جز رسول خدا صلی الله علیه وسلم کسی دیگر نمی توانست از عهده آن برآید، گاهی رسول خدا صلی الله علیه وسلم می فرمودند: اگر می دانستید آن چیزی را که من می دانم حتماً شما کم خندیده و بسیار گریه می کردید.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم دارای سعه صدر و برخوردی نیک بودند؛ ایشان با یاران خود شوخی کرده و با آنها سخن می گفتند، حتی کودکان را در بغل مبارک خویش گرفته و با آنها ملاطفت می نمودند. رسول خدا صلی الله علیه وسلم دعوت انسان آزاده و برده و فقیر را نیز اجابت می نمودند و برای عیات مریضان به دورترین نقاط مدینه تشریف می بردند، و عذر شخص خطا کار را می پذیرفتند و هرگز پاهای مبارک خویش را در میان یاران خود دراز نمی فرمودند تا مبادا جای کسی را تنگ بکنند.
حضرت عبدالله بن حارث رضی الله عنه می فرماید: من کسی را که متبسم تر از رسول خدا صلی الله علیه وسلم ندیدم.
حضرت جابر بن سمرة رضی الله عنه می گوید: من بیش از صد مرتبه در مجلس رسول خدا صلی الله علیه وسلم حاضر شدم، یارانش را دیدم که با یکدیگر مشاعره می کردند، در حالیکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم ساکت بودند و گاهی نیز به همراه آنها تبسم می فرمودند.
حضرت شرید ثقفی می فرماید: یکمرتبه رسول خدا صلی الله علیه وسلم از من خواست تا از اشعار اُمیّه بن صلت برایشان بخوانم، من نیز برای ایشان خواندم.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم مهربان و محبوب بودند و زیباترین مظاهر عواطف انسانی و احساسات لطیف در زیباترین مظاهر در وجودشان متجلی بود؛ حضرت انس بن مالک رضی الله عنه می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم به حضرت فاطمه رضی الله عنها می فرمودند: حسن و حسین را نزد من بیاور. آنها را نزد آن حضرت آوردند و رسول خدا صلی الله علیه وسلم آنها را در آغوش گرفته و می بویید.
روزی حضرت حسن بن علی را نزد خود فراخواند، حضرت حسن در حالیکه می دوید خود را در آغوش رسول خدا صلی الله علیه وسلم انداخت، و دست خود را در محاسن مبارک ایشان داخل می کرد، رسول خدا صلی الله علیه وسلم لبهای مبارک را باز نموده و لبهای حضرت حسن را در دهان مبارک می گرفت.
حضرت اسامه بن زید رضی الله عنه حکایت می کند که؛ دختر رسول خدا صلی الله علیه وسلم حضرت زینب کبری رضی الله عنها به رسول خدا صلی الله علیه وسلم خبر داد که فرزندم در حال احتضار به سر می برند، رسول خدا صلی الله علیه وسلم به خانه حضرت زینب قاصدی فرستاد و فرمود، سلام من را به دخترم برسان و از جانب بمن به او بگو: «همانا از آن خداوند است آنچه که داده است و آنچه که می گیرد، و هر چیزی نزد ایشان دارای اجل معین است ، لذا صبر کرده و احتساب نمایید».
حضرت اسامه بن زید در ادامه می فرماید: روزی رسول خدا صلی الله علیه وسلم نزد حضرت زینب کبری تشریف برده بودند، ما نیز نزد ایشان رفتیم. نوزاد حضرت زینب را که در حال احتضار بود، نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم آوردند، ایشان آن کودک را در آغوش گرفته و اشک از چشمان مبارک جاری شد، حضرت سعد رضی الله عنه فرمود: ای رسول خدا صلی الله علیه وسلم این [اشکها] چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: این رحمتی است که خداوند در قلب هر کس از بندگانش که می خواهد می گذارد، و خداوند بر بندگان مهربان خود رحم می کند.
رحمت و مهربانی رسول خدا صلی الله علیه وسلم آنچنان ژرف و وسیع بود که حتی کودکان را نیز در بر گرفته و شامل حال آنها نیز می شد؛ از حضرت انس رضی الله عنه روایت شده که وقتی رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر کودکانی که در حال بازی بودند می گذشت به آنها سلام می کرد.
حضرت انس بن مالک می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم با ما مزاح می فرمودند، طوریکه به برادر کوچک من می فرمود: ای عمیر پرنده کوچک چه شد؟ - حضرت عمیر رضی الله عنه پرنده ای کوچک داشت که با او بازی می کرد، هنگامی که آن پرنده مُرد رسول خدا صلی الله علیه وسلم از باب تسلّی با ایشان شوخی می فرمودند-.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم نسبت به مسلمانان بسیار مهربان بودند و هر کس را با توجه به جایگاهش مورد احترام قرار می داد، حضرت ابن مسعود رضی الله عنه می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم هراز چند گاهی ما را نصیحت و وعظ می فرمودند تا مبادا ما خسته و ملول نشویم.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم با وجود اشتیاق و شوق زاید الوصفی که با نماز داشتند وقتی صدای گریه کودکی را می شنیدند نماز را مختصر می کردند، طوریکه از ایشان روایت شده که می فرمایند: من وقتی مشغول نماز می شوم می خواهم آن را طولانی کنم، ولی وقتی صدای کودکی را می شنوم که دارد گریه می کند، نمازم را خلاصه می کنم تا مبادا بر مادرش سخت بگذرد.
خداوند متعال قلب مبارکش را از هر گونه کینه نسبت به دیگران پاک ومبری قرار داده بود.؛ از ایشان روایت است که فرمودند: هیچ یک از یاران من بدی هیچ کسی را به من نرساند، زیرا من دوست دارم در میان شما بیایم درحالی که هیچ کدورتی نسبت به هیچ کس در قلب خود نداشته باشم.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم مانند پدری مهربان برای تمام مسلمانان بود و بر آنها شفقت می نمود.
ایشان با وجود اینکه هیچ گونه دخالتی در اموال شخصی مسلمانان نداشتند اما زمانی که یکی از مسلمانان از دنیا می رفت و قرضی برگردن او می ماند رسول خدا صلی الله علیه وسلم ادای آن را به عهده می گرفتند و می فرمودند: هر کس از دنیا رفت و ثروتی گذاشت به ورثه او تعلق می گیرد ولی اگر قرضی به جای گذاشت ادای آن به عهده من است.
می فرمودند: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه من در دنیا و آخرت از هر کس دیگر به او شایسته تر بوده و سرپرست او هستم، زیرا خداوند متعال می فرماید: « النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم».
پس هر مؤمنی که وفات نمود و مال و ثروتی به جای گذاشت، مال متروکه از آنِ وارثان او است و کسی که وفات نمود و قرضی به جای گذاشت بیایند نزد مولایش – منظور خود رسول خدا صلی الله علیه وسلم است.
این بود قطره ای از اخلاق کریمانه بنده برگزیده خدا در منزل و در میان مردم که به طور بسیار خلاصه تقدیم خوانندگان شد. مشتاقان و شیفتگان دربار رسالت برای آشنایی بیشتر با این اسوه ایمان و بنده کامل الهی می توانند به کتب حدیث و سیرت مراجعه کنند و با مطالعه آنها سعی نماید تا اخلاق آن حضرت را در وجود خود زنده نماید.
برگرفته شده از سنی آنلاین:
www.sunnionline.net

رسول الله (ص) در محراب عبادت

رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- با وجود اینکه بنده برگزیده خداوند متعال بود و الله تعالی ایشان را به عنوان رسول و پیامبر انتخاب فرموده و او را با بهترین الطاف و نعمات مورد نوازش قرار داده و تمام گناهان گذشته و آینده ایشان- بالفرض وجود گناه- را معاف نموده است، اما با وجود همه اینها رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- از لحاظ عبادت و بندگی، از جایگاه ویژه و منحصر بفردی برخوردار بوده و با شوق زاید الوصفی به عبادت خداوند پرداخته اند.
آنچه در سطور آتی می خوانید فقط شوق و علاقه و اهمیت دادن ایشان به امر نماز که بعد از ایمان مهمترین رکن اسلام می باشد را بیان می کند:
حضرت مغیرةبن شعبه- رضی الله عنه- می فرماید:« رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- آنچنان نماز را طولانی می خواندند که قدمهای مبارکشان ورم می نمود؛ یکبار به ایشان گفته شد: ای رسول خدا! خداوند گناهان گذشته و آینده شما را معاف کرده است، چرا اینگونه بر خود فشار می آورید؟! ایشان جواب دادند: آیا بنده شاکری برای خداوند متعال نباشم!.»
ام المؤمنین حضرت عایشه صدیقه- رضی الله عنها- می فرماید:« رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- تمام شب را با تلاوت یک آیه از قرآن مجید سپری می نمودند». حضرت ابوذر غفاری- رضی الله عنه- نیز می فرماید:« رسول خدا صلی الله علیه وسلم تمام شب را با قرائت این آیه سپری می نمودند: «إن تعذّبهم فإنّهم عبادک و إن تغفر لهم فإنّک أنت العزیز الحکیم» [مائدة:218]؛ [ بارالها!] اگر اینها را عذاب می دهی پس اینها بندگان تو هستند، و اگر مغفرتشان می کنی پس به درستی که تو غالب و با حکمت هستی.»
حضرت عائشه- رضی الله عنها- می فرماید:« رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- گاهی اوقات آنچنان به صورت متوالی روزه می گرفتند که ما گمان می کردیم دیگر هرگز افطاری نخواهند داشت، و گاهی چنان روزه را ترک می کردند که ما گمان می کردیم دیگر هرگز روزه نخواهند گرفت»[ یعنی در روزه گرفتن میانه روی می کردند]. حضرت انس- رضی الله عنه- روایت می کند:« نماز خواندن رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- در شب چنان بود که شما اگر اراده می کردید که ایشان را در حالت نماز ببینید، حتماً می دیدید، و استراحت ایشان هم چنان بود که هرگاه ایشان را می خواستید در حالت استراحت ببینید، حتماً می دیدید».[ یعنی در وقت عبادت، عبادت و در وقت استراحت، استراحت]. حضرت عبدالله بن شخیر- رضی الله عنه- می فرماید: نزد رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- آمدم، ایشان در حال خواندن نماز بودند، از شدت گریه از سینه مبارکشان صدایی مانند صدای جوشیدن دیگ پر از آب، به گوش می رسید.»
خلاصه اینکه آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- طوری بودند که جز با نماز با چیز دیگری آرامش نمی یافتند و در هنگام مشکلات و سختی ها به جز با ارتباط گرفتن با الله تعالی از طریق نماز به چیز دیگری  روی نمی آوردند و می فرمودند:« خنکی چشمان من در نماز  است».
صحابه می فرمایند:« هرگاه امری باعث پریشانی آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- می شد بلافاصله به سوی نماز می شتافتند؛ حضرت ابودرداء- رضی الله عنه- می فرمایند: هر گاه در شب باد تندی می وزید، رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- به مسجد رفته و مشغول عبادت می شدند تا اینکه باد آرام می شد و طوفان از بین می رفت، و هرگاه در آسمان تغییراتی از قبیل کسوف و خسوف پیش می آمد، آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- به سوی نماز می شتافتند و تا پایان یافتن آن پدیده، به نماز مشغول می شدند». پریشانی رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- از پدیده هایی مانند: باد تند، کسوف و خسوف و ... به این خاطر بود که همه اینها از نشانه های بزرگ الهی است که برخی امتهای گذشته با چنین پدیده هایی عذاب داده شده اند.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم چنان شوق نماز در وجودشان بود که بی تابانه منتظر رسیدن وقت نماز بعدی بودند و برای آن لحظه شماری می کردند، همین که وقت نماز می رسید به مؤذن خود- حضرت بلال رضی الله عنه- می فرمود: نماز را اقامه کن و ما را با آن راحت بگردان.
خلاصه اینکه آن حضرت- صلی الله علیه و سلم- بسیار به نماز اهمیت می دادند و  آن را دوست داشتند و راه نجات از مشکلات و رسیدن به آرامش روحی را در آن می دانستند و امت را نیز به ادای نماز، مواظبت بر آن و اهمیت دادن به آن توصیه می فرمودند تا جایی که در واپسین لحظات عمر مبارکشان که در حال رحلت از این دنیا و پرواز به سوی رفیق اعلی- خداوند متعال- بودند، امت را نسبت به نماز و پایبندی به آن توصیه کرده و می فرمایند« الصلاة و ما ملکت أیمانکم؛ [ای امت من!] نماز را ادا کرده و حقوق زیردستان را رعایت کنید.»  

برگرفته از سنی آنلاین:

علی بن حسین زین العابدین... أمتی در قالب یک مرد

دکتر عبدالرحمن رأفت پاشا / ترجمه: عادل حیدری... یکی از فرزندان مدینه چنین نقل می کند: روزی پس از اینکه زین العابدین از مسجد خارج شد خود را به وی رساندم و تا جایی که می توانستم بدگویی وناسزا را نثارش نمودم درحالیکه خود سبب کرده خویش را نمی دانستم، مردم پس از شنیدن فحاشی های من بسوی من هجوم آورده و خواستند مرا بگیرند و بلاشک اگر مرا گرفته بودند رهایم نمی کردم تا اینکه به اندازه توان خویش لگدمالم می نمودند

اما علی بن حسین رو به مردم نمود و فرمود: «رهایش کنید» و مردم مرا رها کردند، هنگامی که ترس و وحشت را در چهره من مشاهده نمود با چهره ای باز وگشاده و درحالیکه لبخندی زیبا بر لبانش نقش بسته بود به نزد من آمد و مرا دعوت به آرامش نمود ...

ادامه مطلب ...

کتاب "سیرت خلفای راشدین برای کودکان و نوجوانان"

ترجمه و نگارش: ابوطلحهدوران درخشان تاریخ اسلام سرشار از رادمردیهای مردانی است که در صحنه تاریخ برای دفاع و گسترش دین خدا، چنان از جان و مال و دنیای خود گذشتند که لرزه بر اندام مدعیان زور و قدرت وپادشاهی انداختند. این رادمردان تاریخ کسانی نیستند مگر صحابه رسول خدا -صلی الله علیه و آله وسلم- و تابعین آنها و بزرگان دین، که چشمه عدالت و رهایی از زور و زورگویی و نور توحید و رهایی از شرک و بت پرستی را در همه نقاط و سرزمینها منتشر کردند.
در رأس این مجاهدتها و در فرماندهی آنان بعد از رحلت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) خلفای راشدین (رضی الله عنهم) بودند که حقیقتا افتخاری برای تاریخ اسلام به شمار می روند...

ادامه مطلب ...

مراتب حفظ و برشمردن نام های الله و تعداد آن ها

گردآوری: ابوخالد محمدی... پس او را فقط باید با نامهای نیکو و صفات والایش ستایش کرد و از او باید فقط با اسماء و صفاتش مسألت و درخواست نمود.
از این رو نباید گفت: یا موجود، یا شیء، و یا ذات مرا بیامرز و بر من رحم کن؛ بلکه در هر خواسته ای با نامی از او خواسته می شود که آن نام، مقتضی آن خواسته باشد و سوال کننده، باید با توسل با همان نام از او بخواهد. هر کس در دعاهای پیامبران و بویژه دعای خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله وسلم بیندیشد، می بیند که دعاها با این اصل مطابق است. چنانچه برای درخواست روزی می گوییم: یا رزّاق و برای طلب آمرزش، می گوییم: یا غفّار!...  

ادامه مطلب ...

فتح قسطنطنیه و تغییر مسیر تاریخ

طارق محیایی درگهانیآنچه را که خواهید خواند، یک افسانه و یا یک فیلم حماسی نیست که ساخته و پرداخته ذهن نویسنده باشد، بلکه گوشه‫هایی است از تاریخ یک ملت، از افتخارآفرینیهای آنها و از عزت و نصرتی که برای مسلمانان به ارمغان آوردند. گوشه‫ای از تاریخ مسلمانانِ عثمانی و فتح قسطنطنیه، توسط سلطانِ غازی ومجاهدِ مؤمن، سلطان محمد فاتح که با رهبریِ حکیمانه او و جان فشانیهای مجاهدین تحت حمایت او، وعده‫ی رسول الله صلی الله علیه و سلم تحقق بخشیده شد.
رسول الله (صلی الله علیه وسلم) می‫فرماید: «همانا قسطنطنیة را فتح خواهید کرد، چه نیک امیری است امیر آن و چه نیکو لشکری است آن لشکر»

ادامه مطلب ...

ده سبب برای به دست آوردن محبت الله؛ برگرفته از سخنان امام ابن قی

ترجمه و نگارش: ابوعامرامام ابن قیم درباره ی محبت چنین می گوید:
«آن منزلتی است که رقابت کنندگان واقعی برایش به رقابت برخواسته اند و سابقین برای آن کمر همت بسته اند و دوستداران در راه آن از خود بی خود شده و با روح نسیم آن عابدان جان گرفته اند. آن، نیروی قلب ها و غذای روح و روشنی چشمان است. آن همان زندگانی است که هر که از آن محروم گردد از جمله ی مردگان به حساب آید و نوری است که هرکه نداشته باشد در دریاهای ظلمت سرگردان است، و آن شفایی است که هرکه به دستش نیاورد به همه ی دردها دچار گردد و لذتی است که هرکه فراچنگش نیاورد زندگی اش همه غم خواهد شد و درد. قسم به الله که اهل محبت شرف دنیا و آخرت را با خود بردند که آنان از همراهی محبوبشان بیشترین نصیب را به دست آورده اند».

ادامه مطلب ...

سپس بی نماز شدم ...

نجیب الزامل / ترجمه: ابوعامرسال ها از پی هم رفتند و من به خانه بازگشتم. در خانه ی ما هیچ شوخی و سهل انگاری درباره ی نماز وجود نداشت. پدرم از رفتن به مسجد مراسمی نورانی می ساخت و مادرم ما را پیش از اذان صبح برای نماز بیدار می کرد! نفسم را به زور زیر پا گذاشتم و دوباره نمازخوان شدم اما هنوز آن تکبر درون را داشتم...
تا اینکه بیمار شدم و پزشک به من گفت: «متاسفم نجیب، بدون تردید پس از 9 ماه خواهی مرد»

ادامه مطلب ...

ارتباط میان ظاهر و باطن انسان

دکتر جعفر شیخ ادریس / ترجمه: ابوعامرخداوند متعال برای هر انسان ظاهر و باطنی قرار داده است. باطن یا درون، همان قلب و عقل است و اعتقادات و تصوراتی است که در آنها موجود است و همچنین احساسات و امیال و رغبت هایی است که به واسطه ی اعتقادات و تصورات درونی انسان به وجود می آید.
ظاهر انسان نیز همین بدن و کارهای آن است. اما ظاهر و باطن انسان دو جهان مستقل جدا از هم نیستند بلکه میان آن دو ارتباطی محکم و تاثیری دوجانبه وجود دارد.

ادامه مطلب ...

حجابهای ده گانه میان بنده و پروردگار؛ برگرفته از سخنان امام ابن

ترجمه و بازنویسی: ابوعامراین‏ها ده پرده و حجابی هستند که میان بنده و پروردگار جدایی می‏اندازند. باید با صداقت به درون خویش نظر انداخته و ببینم چند حجاب میان ما و او فاصله انداخته و راه از بین بردن این پرده‏ها چیست.

ادامه مطلب ...

برادری به خاطر خدا چیست؟

گردآوری: ابوخالد محمدی«برادری به خاطر خدا» ارمغانی قدسی، درخششی ربّانی و نعمتی الهی است که خداوند متعال در دل بندگان مخلص، اولیای فرهیخته و اهل تقوا از مخلوقاتش می‏اندازد. چنان که در سوره‏ی انفال می‏فرماید:
{لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ} [انفال 63]
(اگر تمامی آنچه که در زمین است انفاق می‏کردی، نمی توانستی در بین دل هایشان الفت ایجاد نمایی، ولی خداوند در بین آنها محبت و دوستی برقرار نمود).

ادامه مطلب ...

از فواید عفت و پاکدامنی

ابوعمر انصاریهر شخصی با حفظ عفت و دوری از پلیدیها می تواند ایمان و اخلاص خود را محک زده و بفهمد تا چه اندازه در ایمان خود صادق است.الله عزوجل در باره یوسف علیه السلام می فرماید: ((کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ)) سوره یوسف 24

ادامه مطلب ...

شیخ محمد ضیایی

قال الله تعالی: (( من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا )).
در میان مومنان مردانی هستند که با خدا راست بوده اند در پیمانی که با او بسته اند. برخی پیمان خود را بسر برده اند ( و شربت شهادت سر کشیده اند ) و برخی نیز در انتظارند ( تا کی توفیق رفیق می گردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد ). آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در در عهد و پیمان خود نداده اند ( و کمترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکرده اند ).

ادامه مطلب ...

شوری آیه ۵۱

بنام عالم غیب

حرف زدن خدا با انسان ها:

عده ای می گویند:چطور باید حرف های خدا را شنید؟

آیا وقتی مشکلی داریم قرآن را باز کنیم تا خدا با ما حرف بزند و راه حلی برای آن مشکل جلوی پایمان بگذارد؟

اگر بلی پس چرا جز یک سری کلماتی که می خوانیم  چیزی عایدمان نمی شود و یا مثلا به مطالبی بر می خوریم که اصلا ربطی به مشکل ما ندارد؟چرا خدا با ما حرف نمی زند؟

چون بنده بدی هستیم خدا با ما حرف نمی زند؟چونکه دیگر چهره ای برایمان پیش خدا نمانده؟ اینکه نمی شود پس رحمانیت خدا کجا رفت؟!

عده ای هم هستند که در این وادی سرگردانند و بسراغ  "ورد" و رمال و جادو و جمبل و...  می روند  چون می بینند که قرآن دردی از آنها دوا نمی کند و خدا بوسیله قرآن با آنها حرف نمی زند و راهکاری برایشان ارائه نمی کند. براستی چرا اینطور است؟آیا مشکل از قران است یا از آنها؟ 

 این آیه را ببینید:

 

"سخن گفتن خدا با بشر یا بصورت وحی است یا از پشت پرده(غیب،خواب و...)یا اینکه رسولی بفرستد تا وحی خدا را به شما برساند."

پس بدانیم که حرف زدن خدا با ما بصورت پشت پرده ای(غیر مستقیم) + قرآن(غیر مستقیم) یا تفهیم سریع یک موضوع  به ما از طرف خدا می باشد.

باید قرآن با عقل و قلب خوانده شود تا حرف زدن خدا برایمان تجلی پیدا کند.

عده ای که نمی خواهند بشنوند و مدام از حق دوری می کنند مستحق گمراهی اند...

بنام یکتا یاریگر

آیات 88 اعراف تا 41 انفال:

آیا ما که در خانه هایمان که نشستیم خیال می کنیم که از عذاب الهی ایمنیم؟

آخر چطور این فکر را در سر داریم وقتی که نعمت های خدا را کفران میکنیم و خدا را بخاطر آن سپاس نمی گذاریم؟.

خداوند سبحان (در آیات 94 تا 100 اعراف) به مردم شهر ها و قوم های مختلف خطاب می کند و می فرماید:ما مردم را به سختی و مرض ها و … مبتلا کردیم و این فقط آزمایشی بود برای آنها که به من روی بیاورند و زاری کنند و از معبودشان دوای آن را بخواهند در حالی که آن بی شرمان روی خود را از خدا برگرداندند.حتی با این حال ببینید که خدا چقدر در حق بنده هایش رئوف و مهربان است که بعد از آن آزمایش خوشی و نیکی را برای مردم به ارمغان می آورد ولی خدا این عده از مردم را بکشد که اینطور باز هم روی برمی گردانند و این آزمایش ها را به چشم خدا نمی گیرند بلکه به چشم روزگار می بینند!! و باز هم در دریای این دنیا غرق میشوند!.

خدا قادر است در یک لحظه به اسم رویداد طبیعی! جان را از بدن ما خارج کند.پس تا دیر نشده کاری بکنید……

جمع بندی آیات مختلف درباره قوم موسی:

داستان بالا هم مثل داستان قوم موسی است .ابتدا قومی ذلیل بودند که زیر استکبار فرعون زندگی می کردند خدا بر آنها منت نهاد و موسی را برگزید و بعد از بحث های طولانی با فرعون و معجزاتش مردم به او روی آوردند و از آن بدبختی نجات یافتند و همراه موسی هجرت کردند.خدا هم به آنها "من والسلوی"(غذا) داد و کم کم این قوم به مدد خدا(که در آیه 47 سوره بقره  میفرماید ما قوم بنی اسرائیل را بر جهانیان برتری دادیم!!) برترین قوم از هر نظر شد ولی در مدت 40 روز که موسی در حال دریافت وحی بود آنها به همه ارزش ها پشت کردند و معبود خود را تغییر دادند به گوساله!!  ولی باز هم خدا به آنها فرصت داد.

این قوم بنی اسرائیل هم قرآنی مثل ما داشتند(الواح) که خدا به موسی وحی کرده بود (آیه 145 اعراف) که در آن از هر موضوعی پندی بود و برای هر چیزی تفصیلی داشت ولی باز هم عدهای آن را تکفیر کردند.(صبر خدا را !!) از قبل خدا  آزمایش هایی از طوفان،ملخ،کنه،قورباغه ها،خون و روز شنبه، بر آنها آورد ولی آنها اعراض کردند و به نشانه ها کافر شدند و خدا هم آنها را عذاب کرد.(آیات 133 تا 142 اعراف).********

به همه روحانی ها نباید اعتماد کرد! چرا؟!!

خداوند (در آیات 175 و176 اعراف) یک روحانی را را معرفی می کند که از طرف خدا همه معارف الهی را دریافت کرده بود و راه حق از باطل برایش مشخص شده بود ولی او دنبال هوا و هوس خود را گرفت و منافع خود را بر هرچیز دیگر مقدم شمارد و دنباله روی شیطان شد آری مثال او مانند سگی است که" اگر به او حمله کنی دهانش را باز و زبانش را برون خواهد کرد و اگر او را به حال خود واگذاری باز همین کار را میکند!".********

آیه زیبای( 179 اعراف) بیانگر مطلب قشنگی است:

خداوند می فرماید: "(گمراهان) مانند چهار پایان و بلکه گمراه ترند."

حال من که اینهمه غرور و تکبر دارم و به خودم می بالم از کجا بدانم که از یک حیوان بهترم؟!!.********

(آیات 200 و 201 اعراف):خدا راهکار مبارزه با وسوسه درون را توضیح می دهد و راهکار پرهیزکاران را نیز بهنگام مواجهه بیان میکند:اگر از طرف شیطان وسوسه شدی به خدا پناه ببر.هنگامى که وسوسه اى از طرف شیطان به پرهیزکاران برسد بناگاه خدا را یاد مى کنند و همان لحظه بینا مى شوند!.(مثل "یوسف و زلیخا" که یوسف بناگاه در آن هنگام بینا شد. آیه 23 سوره یوسف).********

و در انتها (آیه 2 سوره انفال):

هنگامی که یاد خدا(ذکر) می آید قلب مومنان به لرزه در می آید و هنگام خواندن آیات ایمانشان افزایش می یابد.

بدرود.

 

دنیای شگفت انگیز بدن انسان

بنام خدا

سوره ذاریات آیه21:در وجود خودتان برایتان نشانه هایی است.

برای شناخت هرچه بیشتر خدا می توانیم به خودمان بنگریم.

به این نمونه زیبا نگاه کنید:

مرکزی در هیپوتالاموس مغز(مرکزی که مسئولیت تنظیم و کنترل قند را بر عهده دارد)،در هر لحظه قند خون را محاسبه کرده،پیام های لازم را به مخ می رساند.برای درک بهتر به این مثال توجه کنید:

فرض کنید خانمی خانه دار در ماه رمضان ساعت 8 صبح از خواب برخواسته و چون ساعت 4 صبح سحری زیادی خورده،قند خون وی در ساعت 8 صبح مساوی 90 است(قند خون طبیعی بین 65 و 115 می باشد)

از ساعت 8 صبح خانم مشغول کار می شود به طوری که قند خون او در ساعت 9 صبح به 80 و در ساعت 10 صبح به 70 می رسد،ا آنجا که او هیچ مشکلی ندارد چون قند خون او در حد معمول است ولی در ساعت 11 صبح،قند خون او به 60 که زیر حد معمول است،می رسد و ین امر باعث تحریک مرکز سنجش قند در هیپوتالاموس می شود و آن مرکز پیامی به کورتکس مغز می فرستد.

آن پیام(پیام احساس گرسنگی)سبب صدور دستور غذا خوردن می شود و پیام جدید به کورتکس مغز منتقل می شود ولی خانم خانه دار به این فرمان جواب منفی می دهد چون او روزه دار است.

در ساعت 12 ظهر،قند خون وی به نزدیک 50 می رسد.مرکز کنترل در مغز پیامی محکمتر و رساتر از پیام اولی می فرستد و این پیام به صورت لرزش دست و احساس ضعف و بی حالی مشهود می گردد.

ساعت 12.5 بعدالظهر مقدار قند خون این خانم به 45 می رسد و حال وی به وخامت می گراید.

در این لحضات این خانم به خطر "کومای کمبود قند" نزدیک می شود و اینجاست که مرکز کنترل قند فرمان تامین قند را به مراکز مخصوص آن در "مدولا" صادر می کند و این مرکز نیز پیام را به کبد و دستگاه گوارش منتقل می کند.

این مراکز،آنزیم های خاصی ترشح می کندد که توسط آنها چربی های  ذخیره شده به قند خون تبدیل شده،قند های تولید شده نیز به خون سرازیر می شود و میزان قند خون را بالا می برد.

مقدار قندی که از 45 به 50 و 60 و 70 و در ساعت 3 بعدالظهر به 80 رسیده،همراه با  کل عوارض کمبود قند(از فرمان گرسنگی گرفته تا احساس ضعف و لرزش دست) با این پیام کاملا از بین می روند.

سبحان الله احسن الخالقین.

 منبع:کتابی از دکتر کرمانی(متخصص تغذیه)

بنام الله

بنام او که جانمان در دستش است

شوری 18):کسانی که به قیامت ایمان ندارند،شتابزده آن را می خواهند و کسانی که ایمان آورده اند از آن هراسناکند و می دانند که آن حق است.بدان که آنان که در مورد قیامت تردید می ورزند،قطعا در گمراهی دور و درازی اند.

۱)عده ای بسیار با احتیاط گام بر می دارند و از آن حراسناکند و سعی می کنند در این فاصله بین زندگی این دنیا تا مرگ از لحظه به لحظه زندگی بهره بگیرند.اینان احساس می کنند که لحظه به لحظه به بن بست زندگی نزدیک می شوند و باید کوچ کنند.....

۲)عده ای دیگر آن را در نظر خود دور می پندارند و از آن غفلت می کنند.اینان احساس می کنند که راه رسیدن به قیامت مثل جاده ای همواری است که انتهای آن جایی است که به چشم نمی آید و می گویند:"حالا حالاها وقت داریم!".

۳)عده ای هم به آن ایمان ندارند و از روی استهزاء می گویند: "پس این  قیامت کی برپا خواهد شد؟ ما مشتاقانه در انتظارش هستیم!".

متاسفانه اینان نمی فهمند و در گمراهی خود فرو ر فتند.

بدرود.

تبرک

بنام خدای آگاه دانا

سوره یوسف آیه ۸۴):و(یعقوب) از آنان روی‌گردانید و گفت: ای دریغ بر یوسف، و در حالی که اندوه خود را فرومی‌خورد، چشمانش از اندوه سپید گردید.

چشم انسان به بیماریهای بسیاری دچار می‌شود که از آن جمله بعضی از آنها عارضه‌های بسیط، اما بعضی دیگر عوارضی خطیر و بس مهم هستند. این امراض خطیر در دو بیماری شایع که عبارت از بیماری «گلوکاما» یا آب سیاه و «کتاراکتا» یا آب سفید است تمثیل می‌شوند. این بیماری مادهء شفاف عدسیهء چشم را به مادهء سفید تیره یی مبدل می‌سازد. درست همانند سفیدهء تخم مرغ قبل و بعد از پخته‌شدن آن؛ سفیدهء مایع تخم مرغ قبل از پختن آن شفاف و زلال است، اما همین که در آب جوش افکنده شود، زلالیّت آن به رنگ سفید تیرهء غلیظی مبدل می‌گردد.

عامل بیماری گلوکوما معمولاً پیری است. اما در بیماری آب سفید یا کتاراکتا، فقط پیری عامل آن نبوده بلکه علم طب در عصر حاضر اثبات کرده است که در ضمن اسباب و علل این بیماری؛ یکی هم بالارفتن فشار خون، بسیاری گریه و اندوه و اضطرابات و تشوشات روحی و روانی است.

علایم این بیماری در آغاز همان ضعف دید است که رفته رفته بیشتر شده و به تدریج سفیدیی در عدسیهء چشم به ظهور می‌رسد و چون این سفیدی فراگیر شد، دید انسان دیگر تماماً از بین می‌رود.

علم طب تا اواخر قرن نزدهم  بر این پندار بود که علت این بیماری نزول ماده ی سیال سفیدی است که از مغز انسان سرازیر گردیده و در پشت عدسیهء چشم وی جای می‌گیرد و لذا مانع دید وی گردیده و او را به کوری مبتلا می‌گرداند. از این جهت این مرض را به نام «کتاراکتا» یا «آب مروارید» نامیده‌اند.

اما آیه 93 از همین سوره توضیح می‌دهد که چگونه یوسف با افکندن پیراهنش بر رخسارهء پدر، در جهت درمان وی کوشید:

سوره یوسف آیه ۹۳):این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهرهء پدرم بیفکنید تا بیان شود.

آری؛ بعد از آنکه حضرت یعقوب احساس کرد که فرزندش یوسف زنده و سلامت است، غم و اندوه عمیق وی برطرف گردیده فشارخون وی پایین آمد و حالتی از سعادت و شادمانی بر وی مستولی گردید. درست در این هنگام بود که بینایی وی مجدداً به وی باز گشت، چنانکه آیهء 96 این سوره می‌گوید:

سوره یوسف آیه ۹۶):و چون مژده‌رسان آمد، آن پیراهن را بر چهرهء او انداخت، پس بینا گردید.

 و این چنین است که قرآن کریم قرنها  قبل، اعراض این بیماری را توصیف نموده، اسباب و عللش را روشن می‌سازد و نهایتاً روش درمان آن را نیز بازگو می‌نماید. بیماریی ‌که بالارفتن فشار خون به علت حزن و اندوه بسیار، سبب آن می‌شود و پایین‌آمدن فشار خون بر اثر خوشحالی و سرور نیز آن را از بین می­برد.

ولی متاسفانه عده ای بدون تحقیق و مطالعه درباره علل بوجود آمدن پدیده ها و درمان آن/ آیه ۹۶ سوره یوسف را به تبرک جستن از این و آن امام زاده برای کشیدن روی بیمار و شفا دادن او ارتباط می دهند.

آ‌زادی

بنام خدای آزادى خواه

256 بقره)لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

این آیه، آیه کلیدی در قرآن است.آنجا که آزادی واقعی را بیان می کند.

این خداییست که من دنبالش می گشتم نه آن خدایی که از بچگی بهم معرفی کرده بودند.

خدایی که بنده هایش را می شناسد و اگر هم به ظاهر(در نظر ما) بر آنها سخت می گیرد فقط و فقط بخاطر خودشان است.

بعد از آن همه نصیحت ها و حرف ها و حکم ها و دستورات،نمی گوید که چون من مالک شما هستم باید از دستورات من تبعیت کنید و هرکس این کار را نکرد سوسک می شود!

بلکه کار را به خودمان واگذار می کند.می فرماید:ببین بنده عزیزم! راه درست و نادرست رو بهت نشون دادم و هر چیزی رو هم که برای یک زندگی ایده آل و خوب لازم بود،با حرفام بهت گفتم.حالا این توئی و نفست!

ولی بنده من  اگه از راهی که پیش رویت گذاشتم نری،بدون که به من ضرری نمی رسونی بلکه خودت رو نابود می کنی ولی اگه توی راه من باشی،بدون که به دستاویز محکمی چنگ زدی که هیچ چیزی باعث سقوطت نمی شه...

نور

بنام نور زمین و آسمان ها

آیه 17 سوره بقره): مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ

 مثال منافقان بمانند مثال کسی است که در تاریکی آتشی را روشن می کند و آن آتش اطرافش را روشن می کند ولی خدا  آن نور را می برد و آنها در تاریکی ها و ظلمات باقی می مانند و چیزی را نمی بینند.

منافقان گر چه در تظاهر به نور ایمان دارند اما باطنشان آتش است(نار) و اگر نوری هم باشد ضعیف و خفیف است و کوتاه مدت.

در زندگی انسان بیراهه فراوان است اما راه مستقیم که به سرمنزل مقصود می رسد تنها یکی  است.از آن گذشته پرده های ظلمت و طوفان های وحشتناک و حوادث گوناگون در طول این راه  فراوان خواهد بود.

چراغ پرفروغی که از این حوادث مصون باشد لازم است که این پرده های ظلمت را بشکافد و در برابر طوفان ها مقاومت کند و آن چیزی جز چراغ عقل و ایمان  نیست.

و جالب اینجاست که منافقان برای رسیدن به نور از آتش(نار) استفاده می کنند،آتشی که هم دود دارد و هم خاکستر و هم سوزش!

در حالی که کسانی که دلشان با خداست و در راه مستقیمند،از نور حقیقی بهره می برند همانطور که بسیار زیبا می فرماید:

آیه 8 سوره تغابن):به خدا و پیامبر و نوری که فرو فرستاده(قرآن) ایمان بیاورید و خدا به آنچه می کنید بیناست..

آیه 35 سوره نور):خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى و آن چراغ در شیشه‏اى است آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت‏ خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى افروخته مى‏شود نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشى نرسیده باشد روشنى بخشد روشنى بر روى روشنى است‏ خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى‏کند و این مثلها را خدا براى مردم مى‏زند و خدا به هر چیزى داناست

و جالب اینجاست عده ای می خواهند این نور را با دهانشان خاموش کنند!!

بنظر شما می توانند؟؟!

آیه 32 سوره توبه):می خواهند نور خدا را با سخنانشان خاموش کنند در حالی که خداوند نمی گذارد و نور خود را کامل می کند! اگر چه کافران را خوش نیاید!!.

بدرود..