بی تعصب دمی با ما باش

در ای وبلاگ از نظرات اهل سنت سخن به میان می آید

بی تعصب دمی با ما باش

در ای وبلاگ از نظرات اهل سنت سخن به میان می آید

کتاب "سیرت خلفای راشدین برای کودکان و نوجوانان"

ترجمه و نگارش: ابوطلحهدوران درخشان تاریخ اسلام سرشار از رادمردیهای مردانی است که در صحنه تاریخ برای دفاع و گسترش دین خدا، چنان از جان و مال و دنیای خود گذشتند که لرزه بر اندام مدعیان زور و قدرت وپادشاهی انداختند. این رادمردان تاریخ کسانی نیستند مگر صحابه رسول خدا -صلی الله علیه و آله وسلم- و تابعین آنها و بزرگان دین، که چشمه عدالت و رهایی از زور و زورگویی و نور توحید و رهایی از شرک و بت پرستی را در همه نقاط و سرزمینها منتشر کردند.
در رأس این مجاهدتها و در فرماندهی آنان بعد از رحلت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) خلفای راشدین (رضی الله عنهم) بودند که حقیقتا افتخاری برای تاریخ اسلام به شمار می روند...

ترجمه و نگارش: ابوطلحه

کتاب "سیرت خلفای راشدین برای کودکان و نوجوانان"

این کتابچه مختصری است از زندگانی و سیرت خلفای راشدین که برای کودکان و نوجوانان و به هدف آموزش سیرت آن بزرگواران تهیه شده است.

دوران درخشان تاریخ اسلام سرشار از رادمردیهای مردانی است که در صحنه تاریخ برای دفاع و گسترش دین خدا، چنان از جان و مال و دنیای خود گذشتند که لرزه بر اندام مدعیان زور و قدرت وپادشاهی انداختند. این رادمردان تاریخ کسانی نیستند مگر صحابه رسول خدا -صلی الله علیه و آله وسلم- و تابعین آنها و بزرگان دین، که چشمه عدالت و رهایی از زور و زورگویی و نور توحید و رهایی از شرک و بت پرستی را در همه نقاط و سرزمینها منتشر کردند.

در رأس این مجاهدتها و در فرماندهی آنان بعد از رحلت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) خلفای راشدین (رضی الله عنهم) بودند که حقیقتا افتخاری برای تاریخ اسلام به شمار می روند و توانستند با تدبیر و ایمان و مجاهدت این کشتی دین خدا را در دریای پر تلاطم حوادث و فتنه و دشمنی دشمنان به سرمنزل مقصود هدایت کنند.

خداوند از همه آنان راضی باد و همه آنان را غریق رحمت خود بگرداند.

پس بر ماست که این مجاهدتها را ارج نهیم و ارج نهادن ما چیزی نمی تواند باشد مگر محبت نسبت به آنان و ادامه راه آنان در دعوت به سوی دین خدا.

بر خود لازم دیدم که روزنه ای از این تاریخ درخشان را به تصویر بکشم بدین منظور، مطالبی را درباره خلفای راشدین جمع آوری و ترجمه نمودم و بطور مختصر از سیدنا ابوبکر صدیق تا سیدنا علی بن ابی طالب را در هشت درس به زبانی ساده و روان گنجاندم. [از مقدمه ی کتاب]

این کتاب برای تدریس در مکتبخانه ها در سطح کودک و نوجوان بسیار مناسب است.
__________________________________
دانلود کتاب به صورت سند مایکروسافت وورد (برای مطالعه لطفا فونت های فارسی را دانلود کنید)
دانلود کتاب به صورت Pdf
(برای دانلود روی لینک کلیک راست نموده و سپس گزینه ی Save Target As را انتخاب نمایید).

نظرات 4 + ارسال نظر
به‌نگار چهارشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:43

behnegara@yahoo.com
لطفا مقاله زیر را منتشر کنید
ارزیابی میزان ایمان و تقوای صحابه (رض)ـ
در ارزیابی میزان ایمان و تقوی صحابه، یک نگاه جامع الأطراف لازم است تا تعصبها موجب نشود که انسان حق را نبیند، در این بحث در قرآن و أحادیث مطالبی هست که مختصرا إشاره می‌کنیم‌ـ
الف : خداوند در سوره یس خطاب به پیامبر می‌فرماید تو از رسولان هستی «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلین».... تا قومی که پدرانشان انذار نشده بودند و خود آنها در غفلت بسر می‌بردند را انذار دهی «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُون» روشن است که «قَوْماً» در آیه همان قوم عرب هستند که قرنها پیامبری نداشتند و بعد از قرنها محرومیت از پیامبران، حضرت محمد (ص) بسوی آنها آمده است تا در جزیره العرب آنها را به دین اسلام دعوت ‌کند و از جانب خداوند انذارهای لازم را به آنها برساند‎؛ بنابراین بخوبی روشن است «قَوْماً» در آیه همان عموم صحابه‌اند که گرچه آنها با اظهار شهادتین مسلمان شدند‏، ولی أکثر آنها ایمان واقعی نداشتند‎؛ زیرا خداوند بعد از خبر دادن از فرستاده شدن حضرت محمد (ص) به سوی صحابه بلا فاصله خبر می‌دهد که این قوم اکثرشان ایمان واقعی نمی‌آورند و صریحا می‌گوید : «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‏ أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُون» و باز در چند آیه بعد تأکید می‌کند که آنها هر گز ایمان نخواهند آورد «وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» خداوند این هشدار را با تأکید به مسلمانان داده تا مسلمانان برای صحابه تقدس قائل نشوند‎؛ بنابراین این بخش از سوره یس صریحا به ما هشدار می‌دهد که نباید اکثر صحابه پیامبر را مؤمن واقعی دانست زیرا که خداوند در مورد آنها فرموده «فَهُمْ لا یُؤْمِنُون».ـ
ب : میزان تقوا و ایمان عموم صحابه را می‌توان از قصه افک ‌فهمید، در این داستان ابتدا توسط گروهی اندک به ام‌المؤمنین عایشه (رض) تهمت زنا زده شد «إِنَّ الَّذینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُم»، اما سپس این بهتان عظیم توسط عموم صحابه (جز افراد اندکی) ادامه یافت و عموم آنها این بهتان عظیم را تلقی به قبول کرده و آن را دهان به دهان نقل می‌کردند، و این تهمت‌زنی بزرگ را چیز ساده‌ای ‌می‌پنداشتند «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیم»، روشن است که مؤمن واقعی چنین بهتان عظیمی را حتی حاضر نیست بشنود، چه رسد به این که آن را قبول کند و نشر دهد، مخصوصا اگر این تهمت متوجه مادر خودش و ناموس رسول الله باشد، این کار شدنی نیست مگر از ناحیه افراد بی‌ایمان یا ضعیف الإیمان؛ بنابراین این داستان نشان می‌دهد که عموم صحابه یا ایمان واقعی نداشتند یا بسیار ضعیف الإیمان بودند؛ و در اینجا جای این سؤال از أهل تسنن است که چگونه عقلای أهل تسنن در نقل حدیث از پیامبر، بدون جرح و تعدیل، به عموم صحابه‌ اعتماد می‌کنند؟ حال آن که آنها حتی از تهمت زنا به مادرشان و ناموس رسول الله پروائی نداشتند و چنین تهمت‌زدنی برایشان ساده بود «وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً»؟؛ آیا انسان عاقل‏، در دینش که از خطیرترین امور است می‌تواند به آنها اعتماد کند!؟ و می‌تواند بگوید که آنها در نقل أحادیث دروغ نمی‌گفتند و أحادیث را آنگونه که از پیامبر می‌شنیدند نقل می‌کردند!؟ روشن است نه؛ زیرا کسی که از تهمت زنا به مادرش ابائی ندارد و این کار برایش ساده است، از دروغ هم ابائی ندارند ـ
ج : همچنین میزان آخرت گرائی صحابه و همراهی آنها نسبت به پیامبر را می‌توان از آیات آخر سوره جمعه شناخت، طبق روایات وارده پیامبر در روز جمعه‌ای مشغول خواندن خطبة نماز جمعه بود که کاروانی همراه با طبل و دهل وارد مدینه شد، با شنیدن سر و صدای کاروان، عموم صحابه، نماز و مسجد و پیامبر را رها کردند و شتابان بسوی کاروان تجارتی رفتند و طبق حدیثی که بخاری در صحیحش از جابر نقل می‌کند (ج 4 ‏، ص 67) از همة صحابه فقط 12 نفر کنار پیامبر ماندند و نماز و مسجد و پیامبر را رها نکردند، و در اینجا بود این آیه نازل شد که «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِما»؛ این رفتار صحابه چنان توهین‌آمیز و زشت بود که طبق روایتی که ابن کثیر شامی ذیل این آیه در تفسیرش نقل می‌کند پیامبر وقتی دید که جز افراد اندکی در کنار او نیستند فرمود «و الذی نفسی بیده لو تتابعتم حتى لم یبق منکم أحد لسال بکم الوادی نارا» (بخدائی که جانم در دست او است اگر همه‌تان رفته بودید سیل آتش همه شما را به بیابان می‌برد).
د : اما جمله «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه» در آیه «وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ.. » در مورد عموم صحابه نیست زیرا السَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ عدة اندکی از صحابه بودند چون آنها گروهی بودند از مهاجرین و انصار که در مراتب دینداری از دیگران سبقت گرفتند‏، و نه تنها سبقت گرفتند بلکه جزو نفرات أول سبقت گیرندگان بودند، و روشن است افرادی با این خصوصیات، افراد اندکی بوده‌اند، مثل این که وقتی گفته می‌شود نفرات اول کنکور فلان امتیاز را دارند این افراد تعداد انگشت‌شماری بیش نیستند‎‏ـ
همچنین مشخصاتی که در آیه «وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ » گفته شده، جز بر افراد اندکی از صحابه منطبق نیست؛ زیرا از مشخصات شمرده شده در این آیه جهاد و نصرت دین است‎؛ ولی عموم صحابه اهل جهاد حقیقی و نصرت واقعی نبوده‌اند چنانکه از آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیل» و از آیه «إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّه..» بخوبی روشن می‌شودـ
د : اما از نظر روایات کافی است به أحادیث حوض مراجعه کنید و ببینید که طبق این روایات أکثر صحابه به جهنم خواهند رفت برای نمونه در این روایت تأمل کنید «عن أبی هریرة عن النبی صلى الله علیه وسلم قال بینا أنا قائم فإذا زمرة حتى إذا عرفتهم خرج رجل من بینی وبینهم فقال هلم فقلت این؟ قال إلى النار والله، قلت وما شأنهم؟ قال إنهم ارتدوا بعدک على أدبارهم القهقرى ثم إذا زمرة حتى إذا عرفتهم خرج رجل من بینی وبینهم فقال هلم قلت این؟ قال إلى النار والله قلت ما شأنهم؟ قال إنهم ارتدوا بعدک على أدبارهم القهقرى فلا أراه یخلص منهم إلا مثل همل النعم» (صحیح البخارى ج 7 ص 208) بر أساس این حدیث صحیح بخاری‏، صحابه گروه گروه به جهنم خواهند رفت و نسبت افراد ناجی آنها به افراد گرفتار جهم مثل تعداد اندک گوسفندان راه یافته به آغل است نسبت به همة گوسفندان یک گلة بدون سرپرست و رها شده در بیابان ـ
بنابراین ما نباید در مورد صحابه غلو کنیم البته ما از این که آنها گرفتار جهنم بشوند خوشحال نیستیم بلکه برای آنها باید استغفار ‌کنیم؛ ولی انسان عاقل نباید دین و آخرتش را به سرنوشت گروهی گره بزند که آیات و روایات فراوانی در مذمت اکثریت آنها وارد شده است.

به‌نگار چهارشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:45

behnegara@yahoo.com
لطفا مقاله زیر را منتشر کنید
شخصیت أبابکر (رض)ـ
بنام خدا
با سلام
اهل تسنن در مورد شخصیت أبابکر(رض) ادعاهائی می‌کنند که خالی از واقعیت است‎؛ زیرا وقایعی که در دورۀ حکومت أبی‌بکر(رض) اتفاق افتاد چیز دیگری را در ذهن ترسیم می‌کند به‌عنوان نمونه می‌توان به قتل عامی که او از گروهی از صحابه مسلمان که حاضر به پرداخت زکات به او نشده بودند اشاره کرد
توضیح این که بعد از وفات رسول خدا (ص) عده‌ای از صحابه از پرداخت زکات به دستگاه حکومتی أبابکر امتناع کردند، ابن‌کثیر مفسر أهل تسنن در تفسیرش ذیل آیه «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم» (توبه‏، 103) علت امتناعشان را از پرداخت زکات چنین توضیح می‌دهد، او می‌گوید آنها می‌گفتند طبق آیه فوق ما زکاتمان را باید به کسی بدهیم که دعایش موجب آرامش ما باشد‎؛ بنابراین طبق گزارش ابن کثیر آنها نه مرتد شده بودند، و نه منکر وجوب زکات بودند، و نه کار دیگری که مستحق قتل باشند کرده بودند، بلکه آنها به گونه‌ای در فهم آیه، اجتهاد ناصواب کرده بودند که بر أساس آن حاضر نبودند به دستگاه حکومتی أبابکر زکات بپردازند؛ اما با این که آنها هیچ گناه موجب قتلی انجام نداده بودند‏، وقتی أبابکر از امتناعشان خبردار شد سپاهی را برای سرکوب آنها اعزام کرد، هنگام اعزام سپاه گروهی از صحابه و از جمله عمر بن خطاب (رض) به أبابکر اعتراض کردند و گفتند اینها مسلمان هستند و نباید آنها را کشت، بخاری در صحیحش (ج 22 ص252) از ابوهریره روایت می‌کند که عمر در آن موقع به ابابکر گفت : «کَیْفَ تُقَاتِلُ النَّاسَ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَصَمَ مِنِّی مَالَهُ وَنَفْسَهُ» یعنی چگونه تو می‌خواهی با این مردم مقاتله کنی حال آن که اینها مسلمانند و پیامبر فرموده که من مأمورم که با مردم بجنگم تا این که به شهادت لا اله الا الله اعتراف کنند‏، اما وقتی آنها لا اله الا الله را گفتند مالشان و جانشان در امان است!؟ اما ابابکر در جواب گفت «وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِی عِقَالًا کَانُوا یُؤَدُّونَهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهِ» به‌خدا قسم حتی اگر آنها از پرداخت عقالی که به پیامبر می‌پرداختند، امتناع کنند من به‌خاطر عدم پرداخت آن عقال با آنها مقاتله می‌کنم!!
در این روایت میزان رعایت اخلاق و ارزشهای معنوی توسط حکومت أبابکر بخوبی دیده می‌شود‏!! طبق این حدیث بخاری‏، أبابکر (رض) قسم می‌خورد که برای عدم پرداخت یک عقال حاضر است دست به کشتار مسلمانان بزند‏، عقال چیست؟ مأموران زکات وقتی گوسفندان را می‌گرفتند طنابی را هم از آنها دریافت می‌کردند که با آن گوسفندان را کنترل کنند این را عقال می‌گفتند‎؛ بنابراین أبابکر برای بدست آوردن یک طناب بی‌ارزش آماده بود که از صحابۀ مسلمان کشتار کند، و نه تنها برای این کار حاضر بود بلکه این کار را انجام داد، أبابکر سپاهی را به فرماندهی خالد بن ولید به آنجا اعزام کرد، بر أساس روایت ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه‌اش (ج 6 ص 355) سپاه خالد آن قبیله را اسیر کردند بعد، خالد فرمان به قتل عام داد‏، و آنها را کشتند، بعد دستور داد سر مالک بن نویره رئیس قبیله را ببرند و در دیگی طبخ کنند، و خالد از آن غذای طبخ شده خورد، و بعد هم همان شب به همسر مالک که زن زیبائی‌ بود تجاوز کرد، این رفتار سپاه أبابکر بود با آن مسلمانان!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، دقت کنید تعبیر أبابکر در اینجا قابل تأمل است، تعبیر او «لَوْ مَنَعُونِی» است (یعنی اگر آنها از پرداخت زکات به من امتناع کنند)، این تعبیر نشان می‌دهد که دغدغه خلیفه این بوده که زکات باید به او پرداخت شود، یعنی حتی اگر آنها زکات بدهند اما آن را به أبابکر ندهند باید کشته شوند؛ و نیز می‌گوید:«وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِی عِقَالًا ... لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهِ» یعنی حتی اگر آنها همه زکات واجب‌شان را به أبابکر بدهند، اما فقط آن طناب عقال را ندهند باز باید کشته شوند!! این است حکم عادلانه جناب أبابکر؛ روشن است چنین دستورات خشن و ظالمانه‌ای نه مطابق با دستورات اسلام است، و نه هیچ منطقی آن را تأیید می‌کند؛ از این رو حتی عمر که خود اهل خشونت بود در ابتدا به أبابکر اعتراض کرد و مقاتله با آن مسلمانان را جایز نمی‌دانست و از پیامبر اسلام نقل کرد که آن حضرت فرموده است هر کس با گفتن لا اله الا الله مسلمان شد، مالش و جانش در امان است؛ و نیز بخاری در صحیحش (ج 20 ص 172) از پیامبر روایت می‌کند که پیامبر فرمود «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ کُفْرٌ» یعنی دشنام دادن به مسلمان، فسق، و پیکار با او کفر است؛ بنابراین طبق این أحادیث این گونه خشونت‌ها بر علیه مسلمانان حرام بلکه نوعی کفر بود؛ اما متأسفانه این کار علی‌رغم دستورات اسلام، به فرمان أبابکر (رض) انجام شد؛ ممکن است گفته شود اگر جناب أبابکر این اقدامات خشن را انجام نمی‌داد باب لاأبالی‌گری در جامعه اسلامی باز می‌شد و دین اسلام کم کم نابود می‌شد‎؛ پاسخ این است که أولا چنانکه گذشت آن طایفه نه مرتد بودند، نه منکر وجوب زکات، و نه حتی از پرداخت آن امتناع می‌کردند‏، بلکه آنها از آیه قرآن استنباطی داشتند و مطابق آن عمل می‌کردند؛ بنابراین آنها مسلمانانی بی‌دین یا لا‌أبالی نبودند که لازم باشد با آنها مقاتله و پیکار شود؛ بلکه کافی بود یک نفر صحابی مطلع و آگاه به تفسیر قرآن به آنجا ارسال شود و برای آنها روشن کند که آنها در آن استنباطشان خطا رفته‌اند اما دستگاه حکومتی بجای روشنگری وحشی‌گری کرد؛ و ثانیا حتی اگر آنها نسبت به دستورات دینی لاأبالی بوده‌اند اما باز این درست نبوده که أبابکر با کار حرام یا حتی کفر‌آمیز به جنگ لا‌أبالی‌گری برود؛ زیرا این کار او بدتر و نامشروع‌تر از لاأبالی‌گری آنها بود؛ زیرا طبق حدیث صحیح «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ کُفْرٌ»، پیکار با مسلمانان خود کفر است، و کفر بدترین گناه است چگونه ممکن است با کفر به‌جنگ لاأبالی‌گری رفت!؟؛ و ثالثا بر فرض که لازم بود که با آنها رفتار خشونت‌آمیز بشود اما چه لزومی داشت که آنها را بکشند بلکه کافی بود سپاه خالد با تحت فشار قرار دادن آنها مقدار زکات واجب را از آنها بگیرد و برگردد نه این که آنها را بکشد و بعد هم به ناموس رئیس قبیله تجاوز جنسی کند و از سر پختۀ مالک بخورد؛ اما متأسفانه این کارها همه انجام شد، و این اقدامات آنها چنان زشت بود که وقتی خالد به مدینه برگشت عمر(رض) سخت با او برخورد کرد، ابن کثیر شامی در کتاب البدایۀ و النهایۀ‌‌اش (ج 6 ص 355) روایت می‌کند وقتی خالد به مدینه برگشت زره پوشید و تیرهائی آلوده به خون را به عمامه‌اش فرو کرد و بعد با این شمایل به مسجد وارد شد، وقتی داخل مسجد شد عمر بسوی او رفت و تیرها را از عمامه‌اش بیرون کشید و آنها را شکست و سپس به او گفت «أ ریاء قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته، والله لارجمنک بالجنادل» یعنی آیا ریاکارانه مرد مسلمانی را می‌کشی و بعد خود را بر پشت زنش اندازی!؟ به خدا قسم تو را رجم می‌کنم؛ در این عبارت، عمر از کلمه «امرأ مسلما» برای مالک استفاده کرد و این خود نشان می‌دهد از دیدگاه عمر (رض) مالک و پیروانش مسلمان بوده‌اند و مرتد نشده بودند، ولی با این حال به دست عوامل حکومتی أبابکر آنها به‌صورتی زشت و ظالمانه کشته می‌شوند، و به یک زن مسلمان تجاوز می‌شود، و متأسفانه علی‌رغم دستورات اسلام نه أبابکر (رض) حاضر شد که در مورد این زناکار حد الهی را جاری کند، و نه خود عمر وقتی به خلافت رسید به این حد الهی عمل کرد با این که او هنگام ورود خالد به مسجد به خالد گفت «لارجمنک» تو را سنگسار می‌کنم؛ بنابراین با این همه خلاف‌کاری چگونه می‌توان ادعا کرد ابوبکر چنان مقاماتی داشته است!؟؟

کریم چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 01:00

باسلام شما ابوبکروعمر راسنی میدانید که راه وروش یعنی سنت پیامبر(ص)رااجرامیکردندولی به اقرارعمر درمورد تعیین جانشین برای خودش گفت اگر من وصیت به جانشینی نکنم به سنت رسول الله عمل کرده ام اگر جانشین تعیین کنم به سنت ابوبکر عمل کرده ام
ولی ایشان یک سنت دیگرگذاشتندوان شورای شش نفره پس به اقرا خود عمر نه ابوبکرسنت رسول الله (ص)عمل میکردنه عمر پس شما چطور سنت رسول الله(ص) ازاین بقول شما صحابه های کبیر سنت پیامبررا میگیریدو عمل میکنید؟

کریم چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 01:05 http://htt

بسمه تعالی من فکرمیکنم هرجنگی که درجهان اسلام رخ داده ومیدهدوخواهد دادتقصیر علمای خودفروخته ودنیا پرست است !!!چرا؟بعدازرحلت جانگداز پیامبر(ص)انصار دنیاپرستیشان گل کردبدون دفن پیکرمبارک رسول الله (ص) برای تصاحب خلافت درسقیفه جمع شدند تااین خبربه مهاجرین رسید بدون فوت وقت انهانیزپیامبررارهاکردندودنبال ریاست دویدندوازاختلاف جاهلیت انصاراستفاده کردندوخلافت را نصیب خودشان کردند باچه مجوز دینی تاکنون محرز نشده بعدازان بین مسلمانان با بهانه های واهی به کشتارپرداختند تاامروز حالادرزمان ما جنگ ایران وعراق جنگ افغانستان وطالبان و حمله به کویت وحمله به عراق وداعش و..وبهارعربی تونس لیبی ومصروسوریه ویمن وبحرین وترکیه و...همه مسلمان همه لااله الاالله گوهمه پیرو حضرت محمدابن عبدالله رسول الله (ص)اسوه حسنه پیامبررحمت وشفقت چرا؟چرا؟چرا؟فتوای علماراببینید یکی اینطرفی یکی انطرفی حقیقت کجاست؟امت محمد(ص)راچه شده؟مراکز اسلامی راچه شده؟مسلمان دنیا ماراچه شده ؟ایا وقت بیداری نیست؟علما ازکمی اطلاعات دینی مسلمان استفاده دنیوی نکنید؟ انهارابجان همدیگر نیاندازید قیامت رادرنظربگیرید حق رابپذیریدمحمد(ص)یکنفراست قران یک کتاب است قبله یکی است رسول الله(ص) برای گمراه نشدن مثل امروز برای ما راهنما تعین کرده همه هم به ان معتقد هستیم حدیث ثقلین به این دوتمسک بجوئید ومسلمانان راازگمراهی وظلالت ودشمنی بایکدیگرنجات بدهید یک سال درتمام جبهه هااتش بس علمای طرازاول جهان اسلام جمع شوند باکمک همدیگر نه رودرروی همدیگر به شکست فکر نکنید به حقیقت فکر کنید خداراقیامت رادرنظربگیرید فرقه ناجیه رابه همه معرفی کنید محمد(ص) یک فقه داشته خدالعنت کند پاره پاره کنندگان ان فقه را ان رادوباره بین مسلمانان رواج دهید شمارابه انچه ایمان دارید اینکاررابکنید مسلمانان بادیدن مناظرات علمی وحقیقت یاب شما دچارسرورخواهند شد نمیخواهید امت پیامبرراشادکنید؟چه کیفی دارد این شادمان کردن امت اسلام خداداند یاالله بگوئید بپاخیزید درنمازجمعه این هفته این درخواست من مسلمان رابخوانید ویکصدا برای برگذاری این مجمع فریادبزنید این درخواست رابه تمام مراکز اسلامی بفرستیدوازانها برای اقدام کمک بخواهید انوقت دعای تمام مسلمانان پست سر شما خواهادبود چه کیفی دارد این دعا والسلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد